کیست این سردار که از میان صدها سوار نیزهدار عبور کرده است و خود را به آب رسانده است، بیآنکه آب در دلش تکان بخورد؟! این، عباس علی است، عباس، فرزند علی بن ابیطالب(ع).
«تو را برای همین روز میخواستم عباس! ناز بازوان تو! حالا بدان که چرا در ابتدای ورودت به این جهاد، بر دستها و بازوان تو بوسه میزدم و سر انگشتانت را به آب دیده میشستم. باغبان اگر در آینه نهال، شاخسار سر به آسمان کشیده درخت را نبیند که باغبان نیست. (از کتاب سفای آب و ادب نوشته سید مهدی شجاعی)
هیچ تفسیری و هیچ بیانی نمی تواند گویای رازها و پیچیدگی های حقایق رخدادهای کربلا باشد. هیچ بیانی توانایی گفتن از عباس ابن علی (ع) را ندارد. چه باید گفت و چگونه باید سرود. گزارش را در روز تاسوعا با شعر ناب مرحوم سید حسن حسینی آغاز می کنیم که روایت متفاوتی است در بیان مقام ماه بنی هاشم (س):
به گونهٔ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
و پیمان برادریات
با جبل نور
چون آیههای جهاد
محکم
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و ساعتی بعد
در باران متواتر پولاد
بریده بریده
افشا شدی
و باد
تو را با مشام خیمهگاه
در میان نهاد
و انتظار در بهت کودکانهٔ حرم
طولانی شد
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و کنار درک تو
کوه از کمر شکست