عبارت «من فرمانده جنگ اقتصادی بودم، اما فرماندهی بدون سرباز و اسلحه» ترجمان جدیدی از «رئیسجمهور تدارکاتچی نظام» است؛ ادبیاتی که رئیس دولت اصلاحات به کار برد و نقصان دولتش را به سمت مقامات عالی نظام نشانه بگیرد.
اظهارات اخیر حسن روحانی درباره اعتماد دولت متبوعش به آمریکا یادآور اظهارات سال ۱۳۸۴ رئیس دولت اصلاحات که گفته بود «رئیسجمهور تدارکاتچی نظام» است؛ ادبیاتی که رئیس دولت اصلاحات بعد از هشت سال اداره کشور به کار برد و تلاش کرد هر آنچه تقصیر و کوتاهی و نقصان در عرصه مدیریت اجرایی کشور است را به اصل نظام نسبت دهد و انگشت اتهام را به سمت مقامات عالی نظام نشانه بگیرد است. روحانی درباره مهمترین اعتماد دولتهای یازدهم و دوازدهم به غرب میگوید: «بله، آدم نمیتواند به غرب اعتماد کند، اما حرف زدن و توافق کردن شدنی است... من فرمانده جنگ اقتصادی بودم، اما فرماندهی بدون سرباز و اسلحه... خیلیحرفها هست که چه الان و چه سالها بعد نمیتوانم بگویم.» این اظهارات در حالی است که اختیارات موسع دولت در زمینه مذاکرات هستهای با غرب و همچنین عبور از خطوط قرمز نظام در دوره هشت ساله دولت تدبیر و امید در تاریخ انقلاب بیسابقه بوده است.
فرار به جای اقرار
اقتضای چرخش قدرت در سطوح عالی یک حاکمیت سیاسی حکم میکند که سران قوای سهگانه و حتی دیگر ارکان حاکمیت بعد از اتمام دوره مسئولیت خود نسبت به عملکرد خود پاسخگو بوده و بدون به کارگیری ابزارهایی مانند فرافکنی و اتهامافکنی نسبت به دیگران و آدرس غلط دادن به جامعه حداقل زیر بار برخی از نتایج دوره مدیریتی خود بروند. دردآور و جانکاه است که جمعی از مسئولان کشور برای دستیابی به قدرت تمام مرزهای شرعی و اخلاقی و قانونی را گاه درمینوردند و بعد از تکیه زدن بر کرسی ریاست، خود و حلقههای نسبی و سببی خود از مواهبت قدرت بهرهها میبرند و منافع ملی را با تصمیمات آنی و هیجانی به سخره میگیرند و بعد از اتمام دوره مسئولیت خود، به گونهای سخن میگویند که گویی نظام و جامعه به آنها همچنان بدهکارند، آن هم بعد از آنکه ضربات جبرانناپذیری را به اقتصاد، سیاست معیشت و فرهنگ کشور وارد کردهاند و به باور بسیاری از صاحبنظران دستکم چند دهه کشور را به عقب راندهاند. دولت تدبیر و امید در شرایطی مسئولیت اداره امور اجرایی کشور را به دولت سیزدهم واگذار میکند که در واپسین لحظات نیز حاضر نیست کمترین تقصیری را بر گردن بگیرد و تمام تلاش خود را صورت میدهد تا ناکارآمدیهای موجود را به ساختار سیاسی نظام حواله دهد.
هدفگذاری تضعیف نظام است؟
اتخاذ چنین ادبیاتی را زمانی که با عملکرد و برخی از اتفاقات بحث برانگیز ماههای گذشته در کنار هم قرار دهیم یک گزاره تقویت میشود و آن اینکه جماعتی در تلاش برای ایجاد و تعمیق این نکته به افکار عمومی هستند که نظام اسلامی نه تنها کارایی لازم برای حل مطالبات حداقلی جامعه را ندارد بلکه با نوع گفتمان و ایدئولوژی خود وضعیت مردم خود را نیز روز به روز بحرانیتر میکند. این بدان معناست که ضرورت تقابل مردم با رویکردهای نظام اسلامی در وجوه مختلف مورد توجه قرار بگیرد.
همه مسئولیت مذاکرات با من است!
تقصیرتراشی از نظام و دیگر ارکان حاکمیت سیاسی در حالی است که با کنکاشی در اظهارات مقامات ارشد دولت تدبیر و امید میتوان پی برد که در خوشبینانهترین حالت «محاسبات اشتباه و سادهلوحی» یکی از عوامل وضع موجود کشور است. روحانی ۱۱ مرداد ماه امسال میگوید: «هیچگاه، فکر نمیکردیم امریکاییها به این راحتیها برجام را زیر پا بگذارند، اتفاقات غیرمنتظره زیادی در هشت سال گذشته داشتیم.» اسحاق جهانگیری، معاون اول روحانی ۲۶ آذر ۹۸ بیان میکند: «هیچ وقت فکر نمیکردم هند هم از ایران نفت نخرد.»
محمدجواد ظریف وزیر خارجه اول دی ۹۵ در مجلس میگوید: «اشتباه کردیم به حرف کری اعتماد کردیم، ما با صحبت و قول آقای کری اظهار نظر کردیم، وزیر خارجه امریکا و وزیر خزانهداری امریکا به ما گفته بودند، اگر قانون «داماتو» به سنا برود، ما روشهایی داریم که جلوی آن را بگیریم، عدم اجرای قانون «ایسا» جزو توافق بود و به همین جهت، تصویب آن نقض برجام است.» آن هم در حالی که ظریف ۱۲مرداد ۹۴ اظهار کرده بود: «میگویند رئیسجمهور بعدی میخواهد با یک امضا تحریمها را برگرداند! نمیتواند این کار را انجام دهد، قاعده حقوقی دارد، من به شما اطمینان میدهم» یا حسن روحانی هشتم شهریور ۹۳ بیان میکند: «همه مسئولیت مذاکرات با من است». هاشمی رفسنجانی نیز ۲۸ آذر ۹۲ میگوید: «جانکری به ظریف قول داده کارها را درست کند».