سخنگوی دولت نوشت: هر یک از اتفاقاتی که طی این ۴ سال رخ داد برای زمین زدن یک دولت کفایت میکرد؛ از ظهور ترامپ تا سقوط قیمت نفت.
علی ربیعی در یادداشتی نوشت: این آخرین یادداشتی است که در مسئولیت دستیار ارتباطات اجتماعی رییسجمهوری و سخنگوی دولت مینویسم. طی ۲۶ ماه مسئولیتم، به طور هفتگی و منظم یادداشتهای «دولتنامه» نوشته شد که به زودی طبق وعده قبلی، مجموعه آنها در قالب کتابی از سوی موسسه فرهنگی - مطبوعاتی ایران منتشر خواهد شد.
در اولین یادداشتم در مقام سخنگویی دولت در ۱۸ خرداد ۱۳۹۸ نوشتم: «ملت خیلی حرف دارد که میتواند از معبر سخنگو به رییسجمهوری بگوید و رییسجمهوری نیز فقط از طریق شنیدن سخن ملت میتواند نظم گفتار خود را با ضرباهنگ ملی آن تنظیم کند.» در دوره سخنگویی غافل نشدم از این امر؛ نشستوبرخاست من فقط با وزرا و دولتمردان نبود؛ هم پای درد و دل آسیب دیدگان اجتماعی و معلولان و بیماران نشستم، هم با فعالان سمنهای خیریه و اجتماعی مراوده داشتم. هم در شبکههای اجتماعی موضع گرفتم هم نظر مخاطبین را به اهالی دولت رساندم.
به جرات میتوانم اقرار کنم که دوران تصدی سخنگویی دولت دوازدهم، به رغم ظاهر راحتنمای آن یکی از دشوارترین دوران کاری من بوده است.
انفجار انتظارات عمومی از دولت که البته شایسته ملت ایران است و همزمان شدن پاسخ به این مطالبات برحق با تحریمهای زورگویانه و بیرحمانه ایالات متحده آمریکا از یک سو و هجوم همهگیری کرونا از سوی دیگر، هجوم بینظیر رسانهای خارج و داخل کشور به یک دولت و گسترش ناامیدی مردم، در مجموع اعتماد عمومی به کارآیی دولت را به چالش کشید.
حل بسیاری از بحرانها و چالشها وقتی با تعصبهای سیاسی و جناحی در هم آمیخت، این مسیر پرسنگلاخ را برای کارگزاران دولت ناهموارتر میکرد و من به عنوان سخنگوی دولت در برابر همه کاستیها و گاه سوءمدیریتها و مهمتر از همه عوامل ناگفته در پس آن منافع کوتهنظرانه که مانعی برای تحقق مطالبات مردم بودند، باید پاسخگو میبودم.
این تجربه دشوار که البته ترکیبی از روزها و خاطرات مطبوع و نامطبوع بود، این درس بزرگ را به همه ما یادآوری کرد که بدون وحدت و اجماع ملی به ویژه حول مسائل بنیادین کشور، نه تنها هیچ دولتی نمیتواند به رغم برخورداری از اختیارات قانونی توفیقی در سامان دادن درخور به امور بیابد، بلکه با افزودن بر شکافهای داخلی، فرصتی بینظیر را به بدخواهان کشور و ملت ما میبخشد که از آن بر دامن زدن به بیاعتمادی و ناامیدی از نهاد دولت و در نهایت تعمیق بحرانها بهره بگیرد.
با چنین پسزمینهای، به عنوان سخنگوی دولت و دستیار ارتباطات اجتماعی رییسجمهور رسالت سنگینتری برعهده داشتم و علاوه بر پاسخگویی به سؤالات بیپایان خبرنگاران دلسوز و کنجکاو، باید بارقههای امید را در دل این کوران روشن نگه میداشتم.
تلاش من در دوران سخنگویی، بر این مبنا استوار بود که روشنگر باشم و نه توجیهگر؛ زیرا رسانههای خارج از کشور و مخالفان سیاسی داخلی، به خاطر هجمه غیرمنصفانه رسانهای که علیه دولت جریان داشت، حتی توصیف درست و دقیقی از آنچه که رخ داده بود، نداشتند.
اکنون که به گذشته نگاه میکنم عبور دولت از آن طوفان حوادث را واجد درسآموزیهای ارزشمندی یافتهام که میتواند برای طیف متنوعی از مخاطبان همچنان آموزنده باشد چرا که تصور میکنم سالهای سخنگویی من، با فراز و نشیبهای کمنظیری مواجه شده بود.