آنتونی وُنگ یکی از پرکارترین و موفقترین بازیگران سینمای هنگ کنگ است. وی در سال ۱۹۶۲ از پدری انگلیسی و مادری چینی در هنگ کنگ متولد شد. ونگ پدرش را به خاطر نمیآورد چرا که وقتی آنتونی چهار ساله بود پدرش خانواده خود را ترک کرد. صراحت لهجه وُنگ مثالزدنی است. او بسیار راحت و بیملاحظه دیدگاههای خود را بیان کرده و از صنعت فیلم هنگ کنگ و همکاران خود انتقاد میکند. یکی از اعتراضات او به وجود تبعیض نژادی در سینما و جامعه هنگ کنگ بوده است. وی چندین بار اشاره کرده که به دلیل دورگه بودن رفتارهای بسیار توهین آمیزی با او میشدهاست
ونگ تاکنون ۲ بار جایزه بهترین بازیگر نقش اصلی و دو بار جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل از سری جوایز فیلم هنگ کنگ و سه بار جایزه اسب طلایی بهترین بازیگر هنگ کنگ را دریافت کردهاست. وی بازیگر فوقالعاده پرکاری است که در برخی سالها بیش از ۱۰ فیلم از او به روی پرده رفته است.
گفتگوی این بازیگر با نویسنده فیلم فرانسوی توماس پودوین را ترجمه کردهایم:
* شما در فیلمهای زیادی در سینمای هنگ کنگ بازی کردهاید، اما کمتر کسی اطلاع دارد که شما در عرصه آهنگسازی هم فعالیت داشتهاید.
بله. قدیمها. خیلی وقت پیش.
* و آلبومهایی هم منتشر کردهاید مثل «دمیدن در باد». به آن علاقه دارید؟
نه چندان!
* برخلاف بیشتر بازیگران دیگر هنگ کنگی، شما در رشته بازیگری تحصیل کردهاید. آیا بازیگری همیشه رویای شما بود؟
نه. فقط یک تصادف بود.
* آیا اسم اولین فیلمی که بازی کردید را به یاد میآورید؟
نام من سوزی نیست...
* شما در یکی از مصاحبههایتان گفتهاید که این فیلم از فیلمهای محبوب شماست.
چون من آن زمان جوان بودم و نمیدانستم چطور بازی کنم. این فیلم خیلی باطراوت و به همین دلیل کلاملا جذاب بود.
* در در فرانسه و انگلیس بازی در فیلمهای متنوع باعث شهرت شما شدهاست. شما از فیلمهای کمهزینه به سراغ فیلمهای بزرگ میروید. هم در فیلمهای تجاری بازی میکنید و هم در فیلمهای هنری. چطور کار خود را مدیریت میکنید؟
سرنوشت. من فقط سرنوشتم را دنبال میکنم. برنامهریزی ندارم. فقط کارم را انجام میدهم. من یک ستاره نیستم فقط یک بازیگر هستم. مینشینم و منتظر میمانم. منتظر یک فرصت. وقتی هم فرصت به سراغم میآید فقط دو انتخاب دارم؛ یا آن را قبول میکنم یا قبول نمیکنم. فقط همین.
* شما خیلی پرکار هستید. آیا ضروری است که در این همه فیلم بازی کنید؟
وقتی شما دو انتخاب دارید... پول!، و البته پروژه و همینطور افرادی که با آنها همکاری کنید را بررسی میکنید. وقتی یک پروژه پیشنهاد میشود شما باید بررسی کنید که آیا کمکی به شما میکند.
* شما دو فیلم را هم کارگردانی کردهاید؛ «مستاجرهای جدید» و «باشگاه موز». آیا خاطره خوبی از آنها دارید؟
بله. فقط یک تجربه بود. فرصتی پیش آمد و من هم فقط میخواستم آن را تجربه کنم. برنامهای از قبل نداشتم.
* اگر در آینده هم این فرصت را به دست بیاورید، باز هم آن را تجربه میکنید؟
بله، بله، بله. من یک داستان هم نوشتهام. دلم میخواهد آن را در فرانسه تبدیل به فیلم کنم.
* فیلم «مستاجرهای جدید» عناصر عجیب و غریبی داشت. مثلا بیماری ذهنی لائو چینگ وان یا داستانهایی در مورد لاک پشتها. این ایدهها را از کجا آورده بودید؟
این ایدهها در اصل از تهیهکننده آمده بودند (تونی لئونگ هونگ واه). او یک داستان کاملا خام را به من داد و من آن را بازنویسی کردم. آن زمان پول نداشتیم که یک کارگردان استخدام کنیم. من به او پیشنهاد دادم که خودم کارگردانی را به عهده بگیرم و او هم این فرصت را به من داد. به همین دلیلیبه نظر من این یک جور «تمرین» بود.
* پس شما هم کارگردان و هم نویسنده فیلمنامه بودید؟
هممم (در حال خوردن قهوه) البته هیچ دستمزدی به من ندادند! (با طعنه)
آه، واقعا ندادند؟
بله (با لبخند). برای کارگردانی و نویسندگی به من پول ندادند. ولی من از فیلم لذت بردم.
* آیا خودتان را از قبل آماده بازی در نقش میکنید؟
بعضی وقتها فقط میروم و بازی میکنم. بستگی به شخصیت و متن دارد. اولین بار که فیلمنامه را میخوانی دستت میآید که فیلمنامه خوب است یا بد است. اگر آنها فقط میخواهند یک چیزی ساخته باشند پس فقط میروم و در فیلم بازی میکنم. هیچ اهمیتی هم ندارد.
* اما اگر شخصیت عمیقتر از سطح معمول باشد، آنوقت امکان دارد در مورد آن تحقیق کنید؟
بله، بله.
* افرادی که من در هنگ کنگ دیدهام در مقایسه با فرانسویها دیدگاه متفاوتی نسبت به فیلم و سینما دارند. مثلا شما فکر میکنید که ستاره نیستید و فقط یک بازیگر هستید که کارتان را در فیلم انجام میدهید. اما از دیدگاه ما شما این مهارت را دارید که نقش هر شخصیتی را اجرا کنید. شما میتوانید هر کسی باشید.
ممم، استاد من وقتی از دانشگاه فارغالتحصیل میشدم همین را به من گفت. او میگفت که باید خودت را کش بدهی، یک هنرمند واقعی باید خودش را کش بیاورد.
* به کدامیک از فیلمهای خود از جنبه ارزش هنری، بیشتر افتخار میکنید؟
قهرمانان معمولی، پرنسس دی، ماموریت، سندرم ابولا و شکارچی تاکسی.